تصنیف

چو ما در فقر مطلق پاکبازیم، بجز تصنیف نادانی ندانیم . . .

تصنیف

چو ما در فقر مطلق پاکبازیم، بجز تصنیف نادانی ندانیم . . .

طبقه بندی موضوعی

هیچ کدام را نمی پسندم!

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۱۲ ب.ظ

سریال

بسم الله الرحمن الرحیم

نقد بر صدا و سیما، دیگر امروزه حکم همان عکس با شرت ورزشی را پیدا کرده و اگر در رزومه ی آدم نباشد، حقا و انصافا افت کلاس دارد. به همین جهت و از آنجایی که نگارنده کلا دوست دارد هم رزومه اش پر و پیمان باشد و هم به عکس با شرت ورزشی خیلی اعتقاد دارد، قصد دارد صدا و سیما را که نه، بیشتر، سریال های آن را نقد کند.

ماه رمضان و سریال های آن هم مزید بر علت شد که ما هم شخصا در این حوزه ورود پیدا کنیم و به مانند دیگر بزرگان شمشیر نقد را از نیام برکشیم.

سریال های صدا وسیما را می شود به انواع مختلفی نقد کرد: نقد موضوعی، محتوایی، فرمی و غیره و غیره.

همچنین می شود، کلا سریال ها را نقد کرد، یعنی همه شان را با هم، کیلویی، یا اینکه یک سریال مشخص را نقد کرد، یا اینکه یک تیریپ خاص از سریال ها را نقد کرد.

خیلی کشش ندهم، من قصد دارم، کلا، یعنی خیلی کیلویی همه ی سریال ها ی صدا و سیما را یکجا نقد کنم.

یعنی در حقیقت نقد که نه، یکجور هایی حرف دلم است بعد از این همه سال سریال دیدن، بعد از این همه سال نرگس و یانگوم و جومونگ دیدن.

بعد از این همه سال رستگاران و زیر تیغ دیدن.

یک جور هایی تصویری که بعد از این همه سال، از این همه سریال دیدن در ذهنم است را می خواهم بگویم، مثل وقتی که یک چیزی می خوری، بعد از آنکه خوردنت تمام شد، نهایتا آن مزه ای که تهش در دهان آدم مانده، همان، الان می خواهم آن را توصیف کنم. البته نه همان همان، یک قسمتی از آن مزه را می خواهم بگویم.

البته حقیقتا وسط این همه نقدی که به صدا و سیما می شود، حرف من شاید تکراری باشد، اما دوست دارم بگویم! همین.

شاید یکی هم بگوید که ای بابا، حالا همه جا و همه چیز صدا وسیما درست شده که تو دست گذاشتی روی اینجای قضیه؟! خوب بازهم دوست دارم دست بگذارم روی اینجای قضیه! چون این مسئله برایم مهم است!

اما قضیه چیست، هیچ چیز، حرفم خیلی ساده و روشن و واضح و بدیهی و مشخص است، دعوا سر تصویری است که صدا وسیما در سریال ها از سبک زندگی مردم می سازد و به خورد مخاطب می دهد. البته اینجا منظورم از سبک زندگی نوع لباس پوشیدن و حرف زدن و آداب معاشرت و چیزهایی که مرسوم واژه ی سبک زندگی هست نیست. که البته بر آن هم نقد وارد است و بزرگان گفته اند و می گویند و خواهند گفت. اما منظور من چیز دیگری است که توضیح می دهم :

از کجا شروع کنم؟! کلا مشکل من این است که  چرا در این سریال ها، این شخصیت ها همه شان، کلهم، از خوب گرفته تا بد، از سفید گرفته تا سیاه و خاکستری، از جومونگ گرفته تا حشمت فردوس، با هر تیپ و شخصیت پردازی و در هر قصه ای که هستند، همگی شان انقدر بی خیالند! و انقدر بی بخارند!

تمام شد، حرفم همین بود، چرا شخصیت ها انقدر نسبت به مسائل مملکت بی خیالند، چرا در سریال ها حرف سیاسی زدن شده «اخ» ؟! مگر در باور ما سیاست همان دیانت نبود ؟ مگر اینکه نعوذ بالله ما دیانتمان هم همانند سیاستمان _یعنی همان چیز «اخ»_ باشد، که حتما اینطور نیست.

اما پس چرا ؟! چرا در سریال ها کمتر دیده ایم که یک نفر محض رضای خدا حتی اخبار ببیند، روزنامه بخواند، نشان بدهد که نظام و مملکت برایش مهم است؟! مشکلات مملکت برایش مهم است؟! 

نه نمی خواهم، نمی خواهم که برایش سریال جدا گانه بسازند، سریال سیاسی جداگانه بسازند، سریالی برای نشان دادن مشکلات مردم و قشر محروم به طور جداگانه بسازند، اتفاقا مشکلم بیش از آنکه بگویم چرا سریال با این موضوعات نمی سازید، و این نقد که بارها گفته اند که چرا سریال انقلابی درست و درمان نمی سازید، این است که چرا سبک زندگی مبتنی بر اسلام ناب و نه اسلام آمریکایی در متن سریال ها جریان ندارد، نه در آدم های خوب قصه، نه در بدمن ها، نه در آدم های فرشته خو مثل محمد جواد این روز ها و نه در اسی سریال خروس و نه در پدر و مادرش و نه در هیچکس و هیچ کجای دیگر، مگر اینکه کلا قصه ی سریال سیاسی باشد. حالا اصلا سیاست بد! آدم ها اجتماع برایشان مهم باشد، مملکت، مردم، پیشرفت کشور برایشان مهم باشد

اصلا سریال های مناسبتی سر جایشان و احترامشان هم محفوظ، سریال های با موضوع خاص مثلا سیاسی هم همینطور، من صحبتم از متن همه یا اکثر سریال ها وفیلم ها است، حرفم این است که باید در متن سریال ها اسلام آمریکایی نباشد! به خصوص آدم های مذهبی سریال ها، شخصیت های سفید، یعنی اصلا شخصیت های خاکستری پیش کش، اما شخصیت های سفید داستان لااقل نباید از اسلام فقط روزه و نماز و محاسن و مسجد و مانند اینها (که همگی خوب هستند) را داشته باشند اما بی دغدغه و جدای از مسائل روز نشان داده شوند..

 مگر اسلام نابی که امام می گفت حرفش همین نبود که اسلام فقط حجاب و ریش و روزه و نماز نیست؟! پس کو آن اسلام؟! این ها که همه شان، از مذهبی گرفته تا غیر مذهبی، از پدر اسی در «خروس» گرفته تا شخصیت های «دودکش»، از حاج آقا ثانی گرفته تا مریم تا اردلان تمجید تا ... همه در بهترین حالت اسلامشان می شود همان اسلام آمریکایی که امام از آن بر حذر می داشت و می کوبیدش و بهش بد و بیراه می گفت ! می شود همین که فقط دغدغه ات این باشد که گلیم خودن را از آب بکشی بیرون و نهایتا گلیم خودت و اطرافیان!

انگار بهشان گفته اند _و شاید هم توصیه ی اکید کرده اند_ که به روی خودتان نیاورید که در ایران زندگی می کنید! و اگر هم قرار است از ایران بودن چیزی در سریال باشد بیشتر همان گرانی و مشکل اقتصادیش است نه چیز دیگر! نه تحریم، نه تاریخ، نه انقلاب، نه مسئله فلسطین! نه حرف اجتماعی! نه حرف از مسائل روز کشور !

چرا بیشتر همان اسلام آمریکایی  را در تلوزیون می بینیم؟ آدم های مذهبی، مثل همین هایی که در سریال های ماه رمضان هستند کلا سرشان توی لاک خودشان است، گرایش سیاسی ندارند، حرف روز نمی زنند و کلا در یک فضای عرفانی سیر می کنند؟ مشکلات مملکت را نه پیگیری می کنند و نه انگار برایشان مهم است!

پس اسلام نابی که امام می گفت کجای این سریال هاست ؟  خانم های چادری فقط نشانه ی خفن بودن و خوب بودنشان این است که سوپرمن بازی در بیاورند یا چی ؟ شخصیتهای سریال ها حتی یک کلمه نباید از دهانشان در بیاید که نشان بدهد اینجا ایران اسلامی است، در این مملکت انقلاب شده، مردم تحت شدید ترین تحریم های آمریکا و اعوان و انصارش  هستند،  یک کلمه نباید مسائل روز این مملکت در رفتارشان تجلی پیدا کند ؟

مسئله ی روز که می گویم منظورم گرانی و تورم نیست، لااقل فقط اینها نیست، که در سریال های طنز و غیر آن الحمدالله به طور مبسوط نشان داده می شود، و شاید دل من هم به همین خوش باشد! مشئله ی روز مثلا همین بحث هسته ای! بحث تحیرم ها! مرگ بر آمریکا گفتن! برای فلسطین نگران بودن! 

منظورم دقیقا همان اسلام آمریکایی است که در تلوزیون نشان می دهند، اسلام بی دغدغه، البته مگر دغدغه ی زندگی فردی خودت و دور و بری ها، آدم هایی که فقط در زندگی خودشان هستند. گرایش سیاسیشان خنثی است. گرایش فکریشان خنثی است و کلا خنثی هستند، فقط در ساحت همان قصه زندگی می کنند.

هر جای دنیا هر غلطی می خواهند بکنند بکنند، به ما چه که حالا به من می گویید در همه جا اینطوری است؟! اینجا _به نظر من_ نباید اینطور باشد، اسلام ناب نباید فقط در چند سریال مناسبتی خلاصه شود، نباید در «پروانه» خلاصه شود. مگر نمی خواهیم، متن زندگی مردم ما مزین به اسلام نابی باشد که امام می گفت؟! خوب پس بگذارید مردم همان را ببینند، انقدر اسلام بی تفاوت و بی دغده و بی درد آمریکایی که باید سرت به کار خودت باشد را نشان ندهید! (لطفا!) اسلام ناب را بیاورید در متن سریال ها، در متن شخصیت ها، با قصه آمیخته اش کنید، این روح بی تفاوتی و خنثی بودن را یک فوتی بکنید شرش کنده شود، و به جایش روح انقلاب را بدمید.

اگر ایراد از قصه هاست خوب قصه هایتان را یک طوری بنویسید که اینطوری نشود و بشود آنطوری که ما می گوییم، اگر از ژانر است هم همینطور، اگر از هر چیز دیگری هم هست باز هم همینطور !

مفاهیم، الفاظ و چیزهایی چون جنگ، انقلاب، مقاومت، تحریم، آمریکا، اندیشه ی امام، تاریخ کشور، رهبری، سیاست، پیشرفت، عدالت و مشابه اینها را فقط به چند سریال مناسبتی خلاصه نکنید، انگار که انگار اینها جزئی از متن زندگی نیستند و یا قرار نیست که باشند، و باید با وصله_پینه به زندگی مسلمانی ما اینها را پیوند زد. و البته در مناسبت های خاصی هم پیوند زد و نه برای همیشه!

خوب، حرفم همین بود، من نمی دانم چه طور می خواهند این کار را بکنند، فقط می دانم که الان این نیست، الان شخصیت ها، بی تفاوتند، خنثی هستند، واقعی نیستند، اردلان تمجید گرایش فکری و سیاسی ندارد، انگار نه انگار که کشور تحریم شده، انگار نه انگار که آمریکایی هست، اصلا خنده دار می شود که بخواهی بروی ازش در مورد این چیز ها بپرسی، که مثلا نظر شما در مورد قضیه ی فلسطین چیست؟ نظر شما در مورد سیاست های هسته ای چیست؟ اگر بروی بپرسی می گوید من با این همه بدبختی کی وقت داشته ام و دارم که بخواهم به این چیز ها فکر کنم، بگو خب! (انصافا هم راست می گوید) اما انگار برادر مان محمد جواد هم ندارد، و حتی شاید سرور ما، شیخنا، حاج آقا ثانی هم نداشته باشد! اصلا اگر داشته باشند خیلی لوس است، شعاری می شود، چون هر جا دیده ایم که گرایش فکریشان را بروز داده اند _در این سریال ها_ تابلو و شعاری بوده است.

 منظورم از حرف سیاسی لزوما این نیست که حالا فلان شخصیت طرفدار فلان جناح باشد، نه، یا اینکه شخصیت ها سیاست زده باشند منظورم چیز دیگری است :

مثلا چه اشکالی دارد، محمد جواد که یتیم نواز است و به یتیم خانه سر می زند و مشکلات همه را حل می کند، برایش مسئله ی فلسطین مهم باشد، اخبار جهان اسلام را پیگیری کند، به آمریکا بد وبیراه بگوید، از بدحجابی  در جامعه بنالد،به جای شعر خواندن، حتی مشکلات اقتصادی مملکت را نقد کند، حرف بزند، نشان بدهد که در این نظام و در این کشور و در این مقطع زمانی و در این ساحت فکری زندگی می کند و نفس می کشد

باور کنید ما قبل از مهمانی هایمان می نشینیم برنامه میریزیم چه کار کنیم بحث ها سیاسی نشود و حرف تحریم و آمریکا و دلایل کمک به فلسطین و مگر ما خودمان فقیر نداریم و غیره و غیره به میان نیاید! مادرم می نشست صحبت می کرد که فضای فلان مهمانی سیاسی نشود که پدرم وارد بحث می شود و یکدفعه ممکن است سر همین بحث ها اصلا از کوره در برود.

!

و حرف این است که ما در خانواده هایمان خلاف این را می بینیم، بگذریم از اینکه صدا و سیما لازم نیست لزوما فقط واقعیت ها را در سریال ها نشان بدهد و می تواند واقعیت خلق کند و در جامعه تاثیر بگذارد و آن را به سمت مطلوب بکشد، اما واقعیات جامعه ی ما هم در صدا وسیما انگار غفلتا سانسور شده است!

حرفم را عام تر کنم، در مناظره ی اول انتخابات امسال، وقتی عکس ساختمان های مسکن مهر را نشان دادند یادتان هست چه گفتند؟ بعضی از اینکه معماری اش باید ایرانی_ اسلامی باشد گفتند، حتی یکیشان گفت که اگر عکس رهبری و امام نبود نمی فهمیدیم که اینجا ایران است. راست هم می گفتند!

حالا من هم می خواهم همین را بگویم، اینکه روی سینمای اسلامی_ایرانی فکر کنند که چه بهتر، اما فعلا روی این فکر کنند که بسیاری از قصه های سریال های ما را با اندک تغییری می شود در هر کشور و مملکتی ساخت. و انگار نه انگار که اینجا ایران است! ببخشید، تغییر هم نمی خواهد، اغلب همین ها را می شود بدون تغییر به مالزی و ترکیه نسبت داد، یعنی اصلا به مدل اسلام ترکیه ای و مالزیایی ساخته شده اند، من که هیچ فرقی نمی بینم!

 همین، تمّت! :)

پی نوشت1 : انصافا سریال هایی مثل دودکش به فضای اجتماعی ما نزدیکند و بازتاب بعضی مسائل در آن ها وجود دارد، که امری پسندیده است و من هم خوشم می آید، حتی صرف این مسئله برایم مهم است و خوشم می آید، اما هنوز ایراد اسلام آمریکایی و اسلام ناب را وارد می دانم ! 

نکته ی کنکوری (مهم) : متن من _همانطور که اول روضه گفتم _ ناظر بر کل سریال های صدا وسیما (یکجا) است که از زمانی که چشم باز کرده ام دیده ام و حسی که در نهایت از آن داشته ام این بوده که فضایش اینجوری است که اینجا، همینطوری که خواندید نوشته بودم ، پس اگر مثالی از سریال های روز بود صرفا سبب تقریب ذهن و روشن تر شدن موضوع بود!

پی نوشت 2 : گفتم، بازهم می گویم، لطفا با خودتان نگویید که حالا همه ی عیب و ایراد های صدا وسیما حل شده که تو گیر دادی به این مسئله، بالاخره یک عیبی به ذهنم رسیده، همان را هم گفتم ! 

 

  • معین فاطمی

نظرات  (۲)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

نکته ای که عزیزی مطرح می کرد  این بود که وقتی شما در مقام توصیف بر می ای توصیف خوبیها بسیار سختتر از توصیف بدیهاست و اصولا هرکسی میتونه بدی رو خوب توصیف کنه ولی توصیف خوبی که مخاطب آنرا شعاری نپندارد کاری بس مشکله.مثلا الان یه کارگردانی بخواد خوبی جبهه ها رو خوب توصیف کنه؟این کار قطعا براش آسون نیست چون اون خودش هم تو ذهنش به جز یه سری موارد پراکنده چیزی در اون باره نمیدونه اخرش هم فیلمش میشه در سطحه

یاعلی برادریاعلی

خلاصه آنکه باید راهکار بدیم برای چگونگی توصیف خوبیها و برا اون هم لابد خود اون سازنده ی فیلم باید همین اسلام ناب رو فهمیده باشه بطور عمیق.

  • مهدی غلامی
  • سلام
    ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی