نگاهی به دوگانه ی قالیباف_جلیلی (یا چه کسی را به عنوان برنده عنوان کنیم؟)
بسم الله الرحمن الحیم
این روز ها بین خیلی از دوستان بحث بر سر دوگانه ای است که یک سرش محمد باقر قالیباف ایستاده و سر دیگرش سعید جلیلی،برای من هم هر دوی این دو سر مهم هستند،و به هر دوی آنها فکر می کنم.اما در اینجا قصد بررسی همه ی نقاط قوت و ضعف آنها و ابعاد مختلف را ندارم،بلکه فقط قصد بررسی بخشی از ماجرا را دارم .
طرفداران قالیباف از توان اجرایی او،سابقه ی مدیریتیش در ناجا ،قرارگاه خاتم الانبیاء و شهرداری تهران میگویند.از دستاورد های او و از کار هایی که در شهرداری کرده است.از پارک ها و تونل ها و اتوبان افتتاح شده. و از اینکه شهر به سمت عدالت و پیشرفت رفته است.قالیباف مرد عمل است.یک مدیر باتجربه ،پرتوان و جوان.
آنها می گویند کشور ما به یک مدیر با سابقه و قوی احتیاج دارد.چرا که اکنون فرصت آزمون و خطا نیست.شرایط کشور بسیار حساس است و فشار مشکلات مردم را آزار می دهد.
در مقابل طرفداران جلیلی از سابقه ی او در شورای عالی امنیت ملی می گویند.و نتیجه می گیرند که از مسائل مختلف کشور اطلاع دارد و می تواند مشکلات را حل کند.از مدیریت موفق او در شورا و در جریان مذاکرات می گویند.
اما در مورد سابقه ی اجرایی و تجربه، من امتیاز بیشتر را به قالیباف می دهم،او حقیقتا در این زمینه کارنامه ی پر تری دارد.جلیلی تجربه ی مدیریت یک سیستم را ندارد.یک سیستم با یک شورا تفاوت می کند.اما قالیباف این تجربه را در کارنامه ی خود دارد..و البته کارنامه اش هم کارنامه ی در مجموع مثبتی به نظر می رسد.
پس به نظر می رسد که در این زمین،باید قالیباف را برنده دانست،اما نکته ای هست که مرا به تامل وا می دارد و تصمیم گیری ام را برای اعلام برنده در این زمین ، به تعویق می اندازد.
من به احمدی نژاد فکر می کنم،و به مشکلات کشور.احمدی نژاد بی تجربه نبود،او هم تجربه های اجرایی و سابقه ی مدیریتی داشت.او هم شهردار بود.پس چرا وعده هایش عملی نشد ؟ آیا او دوست نداشت که مشکلات به وجود نیایند ؟ آیا او از عمد مشکلات را به وجود آورد و از عمد از وعده های خود تخلف کرد ؟ من اینطور فکر نمی کنم.احمدی نژاد هم می خواسته است که مشکلات را حل کند،اما نتوانسته،یا نشده.
و البته به جز او به رئیس جمهور های پیش از او هم فکر می کنم،به مشکلاتی که آنها با آن ،دست به گریبان بودند.این برای من هم سوالی مانند قالیباف ایجاد می کند : « سوال، خوب پس چه چیزی باعث شده که امروز چنین مشکلاتی گریبانگیر مردم ماست و چرا ما کارنامه در واقع قابل قبول و قابل دفاعی در عرصه های اقتصادی و فرهنگی نداریم».
پاسخ قالیباف آن است که احمدی نژاد مشکل داشته است.و به طور دقیق تر «مدیریت احمدی نژاد» .:« به عنوان یک نامزد به همه این عزیزان عرض خسته نباشید دارم ولی واقعیت این هست که برآیند خروجی کار ما این مشکلاتی است که امروز هست امروز رضایتمندی از همه این تلاش ها نیست لذا من فکر می کنم که حتماً همت بیشتری و باید با بضاعت بیشتری و مخصوصاً بنده احساسم اینه که روند مدیریتی در کشور نیازمند یک تحول اساسی و جدی وجود دارد یعنی یک تغییر اساسی باید در حوزه مدیریت کشور اتفاق بیافتد »قالیباف ایراد را در «روند مدیریتی» می بیند و فکر می کند با آمدن او و حاکمیت مدیریت صحیح مشکلات حل خواهد شد.به نظرم قالیباف فکر می کند ایراد در تکنیک و توان احمدی نژاد است.«روند مدیریتی» به «تکنیک» و «همت و بضاعت بیشتر» به« توان» احمدی نژاد اشاره دارد. پس قالیباف می گوید که با «مدیریت صحیح» و «توان بالا» مشکلات را حل خواهد کرد و به وعده ها جامه ی عمل خواهد پوشاند.
اما داستان معروفی است که نتیجه ی جالبی دارد و من آن نتیجه را با کمی تغییر در قالب داستان دیگری نقل می کنم : «فرض کنید دو هیزم شکن داریم،هیزم شکن قدرتمند و عضلانی ،و یک هیزم شکن نحیف و به ظاهر ضعیف تر،قدرت هیزم شکن اول را قبلا در زدن وزنه دیده ایم،اما از هیزم شکن دوم سابقه ی چندانی نداریم و ظاهر او هم چیزی نشان نمی دهد.به آن دو می گوییم قبل از شما هیزم شکن دیگری بود،اما علیرغم آنکه توان خوبی داشت و سابقه ی او هم قدرتش را می رساند ،اما آنطور که می خواستیم کار نکرد و بیرونش کردیم.هیزم شکن اول برای شما از توانش می گوید و فیگور می گیرد.و می گوید که هیزم شکن دیگر حتما بلد نبوده است با تبر کار کند و توانش هم کافی نبوده است.اما هیزم شکن دوم،هیزم شکن دوم به شما می گوید،ایراد هیزم شکن قبلی آن بوده است که تبرش را پیش از کار تیز نمی کرده است.من پیش از کار تبر را تیز خواهم کرد.»
از نگاه من احمدی نژاد هیزم شکنی است که رفته است،قالیباف هیزم شکن قدرتمند و جلیلی هیزم شکنی که ظاهر چندان قوی ندارد.
قالیباف از «عمل» می گوید،از اینکه مردم از «شعار» خسته شده اند.از اینکه ایراد در «مدیریت» است. و با آمدن او مشکلات حل خواهد شد.و برای اثبات این امر هم مدام فیگور می گیرد و از سوابقش می گوید.و عضلات قوی خود را به رخ می کشد.و از اینکه وزنه های سنگینی را زده است می گوید.(تعابیر به رخ کیشدن،فیگور گرفتن و ... در این متن معنای منفی ندارند)
اما جلیلی چه ؟جلیلی فیگور نمی گیرد،شاید اصلا نمی تواند که فیگور بگیرد. عضلاتی هم برای به رخ کشیدن ندارد . اما جلیلی ایراد را در «ساختار» می بیند.او مدام از «اصلاح سازوکار ها » سخن می گوید و این یعنی همان« تیز کردن تبر» .
جلیلی مدام در ارتباط با موضوعات مختلف بر اصلاح سازوکار ها و ساختار ها ،«تیز کردن تبر»، تاکید می کند : «ما در عرصه اقتصاد یکی از ظرفیتهای خوبی که داریم آن بحث فرصتهای سخت افزاری و نرم افزاری است که وجود دارد ساختار اجرایی اداری ما باید به گونه ای رقم بخورد و شکل بگیرد که بتواند این ظرفیتها آزاد بشود»
یا در جای دیگری می گوید :« برخی موضوعاتی که ما مطرح می کنیم مثل حمایت از تولید و مبارزه با تورم در دولت های قبلی هم مطرح شده اما موفقیت نبوده است یا قانون هدفمندی یارانه ها موضوعی بوده که همه روی آن وفاق داشتند اما چرا در اجرا دچار مشکل شد. اولین کار برای هر سیاست اقتصادی که ما می خواهیم دنبال کنیم این است که اگر به ساختار اجرایی دولت توجه نکنیم هر سیاست خوبی در عمل موفق نخواهد شد.»جلیلی در اینجا به نوعی همان سوال قالیباف را مطرح کرده است،اما پاسخ او،پاسخ متفاوتی است.تاکید او بر این است که :« مهمترین بحث این است که ساختار دولت باید به گونه ای تعریف شود که اولا خودش برای مردم و اجرای طرح های خوب مانع نباشد بلکه تقویت کننده و مشوق باشد تا ظرفیت های دیگر به کار گرفته شود. »جلیلی فکر می کند حلال اصلی مشکلات ، «آزاد شدن ظرفیت ها» است،یعنی اگر استعداد ها و ظرفیت ها شکوفا شوند مشکلات را حل خواهند کرد، و عامل اصلی جلوگیری از آزاد شدن ظرفیت ها «ساختار اجرایی» نادرست است و نه مدیریت.جلیلی می خواهد راه این آب را باز کند،از دید او آن وقت خود آب توان اصلی خود را می یابد و خود آب هر چه بیشتر راه را باز می کند،در نتیجه انرژی و توان آب هرچه بیشتر آزاد می شود و چرخ پیشرفت را می چرخاند.
من با توجه به آنچه از احمدی نژاد دیده ام.و البته از رئیس جمهور های پیشین ،در پاسخ به همان سوال قالیباف ،پاسخ جلیلی را صحیح تر می دانم،تا پاسخ خود او.من راه حل را در «تیز کردن تبر» می دانم،در «اصلاح ساختار ها » و فکر می کنم با تبر کند،قوی ترین و حرفه ای ترین هیزم شکن هم موفق نخواهد شد.چراکه احمدی نژاد اگر هم ایراد داشت،رئیس جمهور های پیشین اگر هم ایراد داشتند،نباید در مقابل برخی مشکلات همه ی آنها مغلوب می شدند. و به قول قالیباف « برآیند خروجی کار ما این مشکلاتی است که امروز هست » .به خصوص آنکه در این هماورد آنها تنها نبودند،و هر کدام نخبگان و کارشناسانی را در کنار خود داشتند.که حکم بازوان کمکی آنها را داشتند.
حال باید انتخاب کنم،اما کدام را انتخاب کنم ؟ اگر قالیباف را انتخاب کنم ریسک کمتری کرده ام،شاید او با تکیه بر تجربه و توان خود بتواند برخی مشکلات را حل کند. اما اگر ایراد از تبر باشد چه ؟! او هر قدر هم قوی باشد امکان شکستش هست .اصلا برفرض که او بتواند ،رئیس جمهور بعدی چه ؟ تا کی قرار است این تبر کند باقی بماند ؟! ای کاش قالیباف ایراد اصلی را نه در «مدیریت» که در «کندی تبر» می دید.ای کاش نگاه جلیلی را قالیباف داشت.
اما اگر جلیلی را انتخاب کنم،ریسک کرده ام،ولی می توانم امیدوار باشم که او این تبر کند را تیز کند،لا اقل او مشکل را درست فهمیده است.شاید قدرت و توانش هم کم نباشد وبتواند خود را قوی تر هم بکند.اما شاید هم توانش را نداشته باشد؟!
اما نگاه صحیح جلیلی ،اگر خودش هم توان اجرا نداشته باشد،می تواند با کمک گرفتن از بازوی دیگران ،یعنی قرار دادن افراد اجرایی قوی در کنار او اصلاح شود،اما قالیباف ، از آنجا که رئیس جمهور فکر و رویکرد اصلی را به مجموعه ی مدیران خود تزریق می کند،به سختی می توان فکر او را با قرار دادن کسی در کنار او اصلاح کرد.و بنابر این، ایراد قالیباف را سخت تر می توان اصلاح کرد.
حالا باید کدام را برنده ی این قسمت عنوان کنیم ؟
پی نوشت 1 :اینکه می گویم قالیباف ایراد را در «مدیریت» می بیند و جلیلی در «ساختار» به این معنا نیست که قالیباف به «ساختار» نقدی ندارد و جلیلی در«مدیریت» ایرادی نمی بیند.بلکه از آن جهت است که تکیه ی اصلی آن ها روی این موارد بود.و در صحبت های قالیباف «مدیریت» و در صحبت های جلیلی «ساختار» وزن بیشتری داشت.
بی نوشت 2 :این نظر تا به اینجای کار بود.باید راه حل های جلیلی برای اصلاح «ساختر و سازوکار ها» را بررسی کرد و آن ها را محک زد.و البته شاید رویکرد قالیباف هم اصلاح شود.
پی نوشت 3 :بازهم یادآوری مطلب ابتدایی،که در اینجا فقط از یک جنبه ی محدود این دو را مقایسه کردم،و البته باید ابعاد و جنبه های دیگر را هم در نظر گرفت.
اللهم انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
- ۹۲/۰۳/۱۱